داستان شب یلدا

داستان شب یلدا

داستان شب یلدا یکی از بهترین سرگرمی های مخصوص شب یلداست. از آن قصه های جذاب و مهیج ایرانی که نسل به نسل و سینه به سینه منتقل گشته تا اکنون به ما رسیده است. یلدا در ایران با ننه سرما، شب های سرد و تاریک، انار و هندوانه شب یلدا، آتش، خواندن شعر شب یلدا، فال حافظ، دور همی های خانوادگی و قصه گویی و داستان سرایی مادربزرگ ها و پدربزرگ ها شناخته می شود.

در هر نقطه از کشور بسته به فرهنگ آنها قصه های شب یلدا و آداب و رسوم برگزاری مراسم شب یلدا متفاوتی وجود دارد. مهمترین تفاوتی که در بین اقوام مختلف ایرانی می توان به آن اشاره کرد خوراکی های شب یلدا و هدیه شب یلدا می باشد.

 حکایات شب یلدا

شب یلدا در کشور های مختلف به ویژه ایران جشن گرفته می شود. در گذشته به دلیل نبودن تلویزیون، اینترنت و شبکه های اجتماعی و حتی گاهی کتاب داستان، قصه های شب یلدا محبوبیت زیادی داشت. برای کودکان، شب یلدا به خاطر قصه های جذاب مادربزرگ رنگ و بوی دیگری داشت. خانواده ها با تزیین میز پذیرایی از مهمانان پذیرایی می کردند. همه دور کرسی جمع می شدند و مادر بزرگ از ننه سرما، چله کوچک و چله بزرگ و انتظار دیدار عمو نوروز می گفت. شب های سرد و تاریک زمستان که تمام می شود و سیاهی اش می ماند به زغال.

قصه های شب یلدا جزئی از داستان های سنتی و شیرین ایران زمین محسوب می شوند.این داستان های قدیمی شب یلدا نه تنها برای کودکان بلکه برای نوجوانان و جوانان و حتی بزرگترها نیز مناسب است. در ادامه  چند مورد از معروف ترین داستان های قدیمی شب یلدا را برایتان فراهم ساخته ایم که با آنها می توان شب یلدا را خاطره انگیزتر و دلنشین تر ساخت.

داستان شب چله ننه سرما و عمو نوروز

داستان شب چله ننه سرما و عمو نوروز

یکی از معروف ترین داستان های کودکانه شب یلدا، داستان ننه سرماست که قدمتی بسیار طولانی دارد.

روزی روزگاری ملکه ای برفی به نام ننه سرما زندگی می کرد که دو پسر خود به نام چله بزرگ و چله کوچک داشت. آنها همانند ملکه السا( انیمیشن فروزن) قدرت جادویی داشتند و می توانستند برف و یخ به وجود بیاورند. ننه سرما و پسرهایش به دور از آدم ها در آسمان زندگی می کردند. چله بزرگ نام پسر بزرگتر و چله کوچک نام پسر کوچکتر بود. چله بزرگ مردی فهمیده و بسیار مهربان بود اما چله کوچک شر و شیطان بود و اصلا به حرف مادر و برادرش گوش نمی داد. زمانی که آنها به سن جوانی رسیدند چله بزرگ و چله کوچک هر دو به فرمانروایی رسیدند. چله بزرگ به مدت 40 روز روی زمین فرمانروایی می کرد و چله کوچک پس از برادرش به مدت بیست روز فرمانروای زمین بود.

زمانی که چله بزرگ به فرمانروایی رسید همه در آرامش بودند. خنکای زمستان هیچ کس را اذیت نمی کرد. چله بزرگ خیلی با مردم مهربان بود و سرمای بسیار ملایمی را با خود به همراه می آورد. اما چله کوچک بدجنس و سرد بود. زمانی که به فرمانروایی رسید همه جا سرد و یخبندان شد و هر چقدر برادرش به او تذکر می داد که نباید همه جا را یخبندان کند و باید با مردم مهربان باشد گوشش بدهکار نبود.

همچنین بخوانید: فلسفه گرفتن فال حافظ در شب یلدا چیست؟

اسیر شدن چله کوچک در داستان شب یلدا

تا اینکه یک روز حاکم دیگری به قلمرو فرمانروایی چله کوچک حمله کرد و او را اسیر ساخت. فرمانروای جدید چله کوچک را در کوهی یخی زندانی کرد. وقتی این خبر به گوش ننه سرما رسید برای نجات پسرش راهی کوه یخی شد و با نفس گرمش برف و یخ ها را آب کرد و پسرش را نجات داد. پس از آن ننه سرما داستان شب چله ما با خوشحالی و با آرامش کامل خانه را برای ورود عمو نوروز آماده کرد. عمو نوروز کسی بود که به عنوان پیام آور بهار و سال نو شناخته می شد. ننه سرما آنقدر منتظر عمو نوروز ماند که خوابش برد.

 حکایات شب یلدا

وقتی عمو نوروز داستان شب یلدا ما رسید ننه سرما خواب بود. عمو نوروز او را از خواب بیدار نکرد.چند شاخه گل در خانه ننه سرما جا گذاشت و رفت. وقتی ننه سرما بیدار شد عمو نوروز رفته بود و او میدانست تا سال دیگر نمی تواند عمو نوروز را ببیند. پس به انتظار دیدار دوباره عمو نوروز نشست. اما در بعضی فرهنگ ها می گویند که آنها گاهی ننه سرمای داستان شب چله ما و عمو نوروز را ملاقات می کنند که در آن زمان هوا طوفانی می شود.

داستان شب یلدا مهر

در دل یک شب سرد و تاریک درون غاری در دل رشته کوه های البرز، صدای گریه نوزادی به گوش می رسید. در تاریکی شب آناهیتا ( ایزدبانوی باروری) پسری به دنیا آورد که مهر یا میترا نام گرفت. مهر یکی از قدیمی ترین اسطوره های ایرانی است. حکایات شب یلدا مختلفی در مورد تولد مهر وجود دارد. در بعضی حکایات شب یلدا مهر را زاده سنگ و در بعضی دیگر زاده گل نیلوفر می دانند. با این حال در تمام داستان های قدیمی شب یلدا گفته شده که مهر در اولین و طولانی ترین شب سرد زمستانی یعنی همان شب یلدا به دنیا آمده است.

مهر دشمن ظلمت و تاریکی بود. هر جایی که قدم گذاشت از پا قدمش آنجا گرم و دلنشین و روشن می شد و آنجا را به گلستان تبدیل می کرد. باعث می شد زمستان به بهار تبدیل شود. زمانی که مهر به سن جوانی رسید نیت کرد تا گاوی را قربانی کند و با ریختن خون آن بر زمین و قربانی کردنش باعث شود زمین سرسبزتر و شکوفاتر شود و نیروهای اهریمنی را از زمین دور کند.

شاید برایتان مفید باشد: چه تنقلاتی در پک شب یلدا قرار دهیم؟

فرار گاو از دست مهر

گاو فربه داستان شب یلدا ما از دست مهر گریخت. مهر همه جا به دنبال گاو می گشت تا اینکه کلاغ و سگی جای گاو را به وی نشان دادند. مهر(میترا) گاو را یافته و با خود به غاری برد. در آنجا با دشنه ای سر از تن گاو جدا کرد و خونش را به زمین ریخت. با ریختن خون گاو بر زمین ناگهان شروع به سرسبزتر شدن و بارور شدن کرد. اهریمن که از این موضوع آشفته شده بود به مار، عقرب و مورچه ها فرمان داد که بروند و خون را بمکند تا روی زمین نریزد. اما مهر با زیرکی مانع از انجام این کار شد و دوباره خون را بر زمین جاری کرد. آنها حتی نطفه گاو را هم آلوده کرده بودند. اما مهر نطفه را بار دیگر تمیز کرد تا انسان های اولیه از آن نطفه به دنیا بیایند که به آنها مشی و مشیانه گفته می شد.

داستان های قدیمی شب یلد

داستان های کودکانه شب یلدا در مورد هندوانه

از معروف ترین داستان های کودکانه شب یلدا، داستان میرزا حاجب است.

روزی روزگاری میرزا حاجب تخم هندوانه بر زمین کشاورزی خود ریخت تا هندوانه پرورش دهد. وقتی هندوانه ها رسیدند از درشتی هندوانه ها، سبزی رنگ و سرخی درونشان همه انگشت به دهان بودند. همه جا حرف از این بود که بیشتر از گندم و جو هندوانه حاصل شده است. انگار از هر تخم هندوانه ای هفتاد میوه هندوانه یا حتی بیشتر از آن هندوانه رشد کرده بود. در آن سال بین میرزا داستان شب یلدا ما و داروغه شهر جر و بحثی پیش آمده بود که داروغه کینه به دل داشت. وقتی داروغه خبر به بار آمدن هندوانه را شنید به عمد نزد حاکم رفت و با رشوه دادن حاکم را راضی کرد که اعلام کند هندوانه برای سلامتی ضرر دارد. حاکم نیز چنین کرد. جارچیان در شهر گشتند و اعلام کردند که خوردن هندوانه و آب هندوانه ممنوع است.

میرزای داستان شب یلدا ما بیدی نبود که به این بادها بلرزد. هندوانه ها را در انبار بزرگی زیر کاه نگه داشت تا فاسد نشوند. وقتی که نزدیک شب یلدا شد نزد حاکم رفت و دو برابر رشوه ای که داروغه داده بود سکه به حاکم داد. جارچیان در شهر جار شدند که خوردن هندوانه و آب آن ضامن سلامتی است به ویژه اگر در شب چله خورده شود. این باعث شد هندوانه های میرزا به قیمت خیلی بالایی به فروش برسند.

 

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فروشگاه بر اساس گروه